ثریای کویر ایران

تکراری نیست به شرطی که تا آخرش رو بخونی! (ان الله مع الصابرین)

حافظ:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را 

به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا

صائب:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پارا
هر آنکس چیزمی بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را 
 شهریار:

 اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
 به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
 هر آنکس که چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
  نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
 سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
نه برآن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
دریایی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
 و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ 
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را 
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟


میرحسینمشاییاحمدی نژاد
بالاخره پس از ده ماه تونستم مجوز این مطلب رو از چیز بگیرم....

بگم ،بگم، بالاخره مجبور شدم که بگم. بگم که دانشگاه کم کم چیزم1 رو در آورد چونکه چیزهای2 که به من می گفتند خیلی چیز3 دار بود و با چیز4 اساتید جفت و جور بود. مثلا بعضی هاشون می گفتند که چیز5 مشایی توی چیزمون6 نمی ره یا ادامه مطلب...

سفره هفت سین

نوروز.....      یادگار جمشید.....     

عشق فرهاد.....     عظمت کورش.....

غرور پارسیان.....       و افتخار ایرانیان.....

بر شما مبارک باد

یکسال گذشت پر از تلخی و شیرینی! پر از شکست و پیروزی ! پر از قیل و قال و سکوت!

از بعد سیاسی تجربه ای تلخ، برایم به جا ماند. قبل از انتخابات در کپ و گفت با اصولگرایان، غرب زده، حقه باز و ضد ولایت معرفی شدم و در گفتگو با اصلاح طلبان، متحجر، عقب افتاده، قرون وسطایی و ساده قلمداد شدم. حوادث بعد از انتخابات آتش عجیبی به جانم انداخت گرچه پیش بینی آن از برخوردهای قبل از انتخابات بدیهی بود. اصولگرایان بر محور ولایت نچرخیدند و اصلاح طلبان هم با هزار دسته، ادامه مطلب...

 

دکتر علی شریعتی

 

خواستم راز دلم پیش خودم باشد وبس                                در میخانه گشودند و چنین غوغا شد

امام خمینی (ره)

دکتر علی شریعتی بی شک یکی از چهره های روشنگر نسل خود بوده و کماکان انوار اندیشه هایش، پرده های ظلمت جهل را پاره می کند اما ای کاش خود دکتر نیز امروز حاضر بود و از تفسیرهای بیگانه از اندیشه هایش برائت می جست! او دکتری واقعی بود برای رفع نواقص و کاستی ها و عیوب مردمی که سالها از روشنفکران بی دین مشقتی عظیم را بدوش می کشیدند. براستی دکتر کجائی ببینی که امروز دانشجویانی، مدعی اند که خط مشی فکریشان با تو یکی است در حالی که غافل از اینکه فقط نخ سیگارشان با تو یگانه است! ای کاش دکتر بودی و می دیدی که چگونه ایدئولوژی دین ستیز مارکسیسم فرو ریخت و از مارکسیست ها به جز اسکلتی برای بخشی از موزه تاریخ، چیزی باقی نماند! دکتر کجائی که امروز مشتی منورالفکر شرق زاده ی غرب زده و از خود بیگانه (یعنی درست همان کسانی که تو آنان را نکوهیده بودی) کرسی های آزاده اندیشی دانشگاه را تسخیر کرده اند و کویر علم و دانش محتاج وصف های بی مثال تو برای سیراب شدن از تحلیل و تفسیر های زیبا و دقیق است تا ستایش کنی آزادگی و آزادی همراه با مسئولیت را! کجائی دکتر که امروز دکتر نماها دم از دمکراسی می زنند در حالی که با چنگال های فولادیشان خرد دانشجویان را به سکوت و سکون سوق می دهند و نوعی آزادی سکوت را برایشان به ارمغان می آورند! دکتر نیستی که ببینی عده ای افکارت را با بازرگان قیاس می کنند و اندیشه هایت را سپر بی دینی خود قرار می دهند. آیا تو نبودی که که پرچم بیگانه ستیزی و بازگشت به خویشتن خویش که همان هویت اصیل اسلامی و ایرانی بودن است را برافراشتی؟ شاید راه حل شناختنت همان بخوان و بخوان و بخوان معروف باشد که متاسفانه امروز مطرود گشته!!! شاید فقط اگر مجموعه ای از سخنرانی هایت را گوش می دادیم{ انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، جبر تاریخی و ...} و یا بعضی از کتبت{تشیع علوی و تشیع صفوی، فاطمه فاطمه است و ...} را از سر تفنن می خواندیم اینقدر مظلوم نمی شدی که ملحدان فتنه انگیز با تفسیر های سروشی تو را در راستای منافع خویش علم کنند. چقدر قشنگ تحلیل کردی وصیت زهرای اطهر را (س) که برای مصلحت و ولایت، شبانه و در سکوت تاریکی به خاک سپرده شد. اگر می توانستم تو را آنگونه که بودی و تامل می کردی وصف کنم یا بهتر بگویم اگر این توان را داشتم که توصیفی شایسته و بایسته از تو ارائه دهم بی گمان نام آن رساله ی دلنشین را می گذاشتم فقط دکتر، دکتر بود.

من خراباتیم از من سخن یار مخواه                                 گنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه

  امام خمینی (ره)

 


sorayya 

سوسیالیسم: دو گاو دارید. یکی را نگه می‌دارید. دیگری را به همسایه خود می‌دهید.

کمونیسم: دو گاو دارید. دولت هر دوی آنها را می‌گیرد تا شما و همسایه‌تان را در شیرش شریک کند.

فاشیسم: دو گاو دارید. شیر را به دولت می‌دهید. دولت آن را به شما می‌فروشد.

کاپیتالیسم: دو گاو دارید. هر دوی آنها را می‌دوشید. شیرها را بر زمین می‌ریزید تا قیمتها همچنان بالا بماند. ادامه مطلب...

عشق , • نظر
ثریا

عشق چیست ؟

شاگردی از استادش پرسید عشق چیست ؟ در جواب گفت : به گندمزار برو پرخوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور از گندمزار نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!

شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدت طولانی بازگشت ، استاد پرسید چه آوردی ؟ و شاگرد با حسرت پاسخ داد هیچ ! هرچه جلوتر رفتم خوشه های پرپشتتر میدیدم و به آمید پیدا کردن پرپشتترین خوشه تا انتهای گندمزار رفتم . استاد گفت : عشق یعنی همین !

شاگرد پرسید پس ازدواج چیست ؟ استاد گفت : به جنگل برو و تنومند ترین درخت را بیاور  . اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی !

شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی باز گشت ، استاد پرسید که شاگرد را چه شده و او در پاسخ گفت : اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم . ترسیدم که اگر باز جلوتر روم دست خالی برگردم . استاد گفت : ازدواج یعنی همین !


نظر

بندگان خدا ، شما را به پرهیز از کیفر خدا سفارش میکنم و از خیانت منافقان بر کنار میدارم ، که آنها گمراه و گمراه‏گرند ، میلغزند و میلغزانند و هر روز رنگى بخود میگیرند و با گفتار فریباى خود شما را میفریبند و بهر دستاویزى چنگ میزنند و بهر ابزارى دست مى‏یازند و در هر کمینگاهى بکمین مى‏نشینند دلهایشان بیمار است و چهره‏هاشان سالم و شاداب ، به پنهانى راه میروند و همچون شکارچیان به جنگلها میخزند ، چون سخن گویند دوا آورند و بهبودشان دهند و چون بکار افتند دردهاى بیدرمان براه اندازند ، به آسایش مردم رشک میبرند و میکوشند که آنها را بگرفتارى دچار کنند و امیدها را بنومیدى کشانند در هر راهى بزمین افتاده‏اى دارند ، و بهر دلى براى فریبکارى راهى مى‏یابند و در برابر هر سختى و بلائى بدروغ اشک میریزند ، مردم را مى‏ستایند تا مردم هم آنها را بستایند و همیشه به پاداش و انعام چشم دارند ، درخواستهایشان همراه با پافشارى است و چون کسى را بگناهى سرزنش کنند رسوایش مى‏سازند و چون بداورى پردازند زیاده روى میکنند ، براى هر حقى باطلى و براى هر حقیقت راستینى ، نارواى کجى و براى هر زنده‏اى کشنده‏اى و براى هر درى کلیدى و براى هر شبى چراغى آماده دارند ، به آزمندى و نومیدى دست میزنند تا بازار شان را رواج دهند و کالاى بى‏ارجشان را که به نیرنگ ، ارزنده نشان

داده‏اند بفروشند ، سخن میگویند و مردم را به اشتباه مى‏اندازند و گفتارشان را بفریب مى‏آرایند ، رهروى در راه باطل را آسان نشان میدهند و چون کسى از آن راه رفت چنان به تنگنایش مى‏اندازند که راه فرار نداشته باشد ، آنها پیروان شیطان و شراره‏هاى آتش دوزخند ( آنها حزب شیطانند و گروه شیطان زیانکارند