محتوای مقاله طنز بیستم از شماره 24 روزنامه «صوراسرافیل»، که به قلم توانمند علی اکبر دهخدا(دخو) به تحریر درآمده است با روزگار حاضر ما بسیار مشابهت دارد چرا که ما را به یاد عناصر خود فروخته سیاسی می اندازد که چندی پیش، به خیال خود و با حمایت رسانه های بیگانه، قصد تغییر نظام را داشتند بخشی از این مقاله طنز را در اینجا آورده ام:
امان از دوغ لیلی ---------- ماستش کم بود آبش خیلی
یا مثلا آدم یک روز حضرت «اب المله»، آقای سعدالدوله را در پارلمانت ایران مشاهده می کند که از روی کمال ملت پرستی می فرمایند: «از این که سعدالدوله را بکُشند چه ترسی دارم؟ در صورتی که از هر قطره خون من هزار سعدالدوله تولید می شود». خدا توفیق بدهد!؟ شیخ علی اکبر مسئله گو می گفت: شیطان هر وقت پاهاش را به هم می مالد، هزار تخم شیطان ازش پس می افتد. باری! از مطلب دور نیفتیم. بعد از آن آدم به فاصله چهار پنج ماه، همین سعدالدوله را می بیند که به تغییر سلطنت مشروطه به نفسه رأی می دهد. آن وقت آدم وقتی که آن قطره های خون صاف یادش می آید، خواهی، نخواهی می گوید:
امان از دوغ لیلی ---------- ماستش کم بود آبش خیلی
البته میشه این رو به موارد غیر سیاسی و انسان ها اطراف و نام آشنامون هم تعمیم داد (-: