بگذار بگویم...
آری حالا که میشنویم سریال های ترکیه هم به ما توهین می کنند بگذار بگویم...
آری حالا که مردی در نیویورک می گوید نباید جواب تندروی را با تندروی داد آن هم در مورد خاتم پیامبران! بگذار بگویم...
آری حالا که آقازاده لندن نشین آمده تا هماهنگ با سرویس ام آی سیکس جو انتخابات سال بعد را بر هم زند بگذار بگویم...
آری حالا که دوباره زبیر دارد آزمون می دهد بگذار بگویم...
آری حالا که دوباره سران فتنه به فکر خروج حصر افتاده اند بگذار بگویم...
آری حالا که جلسات آقا زاده ها و لابی ها بوی قدرت طلبی و انتخابات می دهد بگذار بگویم...
آری حالا که دعواهای زرگری آمریکا و اسرائیل بر سر ایران چون صوت حمار شده است بگذار بگویم...
آری حالا که مستضعفین دارند در زیر چکمه های دلالان و بی تدبیری مسئولین اقتصادی ضعیف تر می شوند بگذار بگویم...
آری حالا که پایه های آزادی در زیر لایه های دود شبهه افکنان و برچسب زنندگان مستور شده است بگذار بگویم...
آری حالا که دزدان سر گردنده رادر دانشگاه ها و کوچه های شهرمان احساس می کنیم بگذار بگویم...
آری حالا که بوی کوفی صفتان حیوان سیرت به مشام می رسد بگذار بگویم...
آری حالا که ترس از آن دارم که باز مسلم بن عقیل آن نائب بر حق امام معصوم باز در کوچه های کوفه بی یار و یاور بماند بگذار بگویم...
بگذار بگویم که بوی تعفن می آیید... بگذار بگویم که گند فتنه به مشامم می رسد... بگذار بگویم که باز می ترسم به تعبیر مولا مجبور شوم همانند شتر باشم در این شرایط فتنه گون!!! بگذار بگویم که احساس می کنم باز دارد حق و باطل در هم تنیده می شوند...
به هوش باشید مردم...
به هوش باشید جوانان...
به هوش باشید ای کسانی که علوم موجود در ثریا را به سخره گرفته اید و خواهید گرفت...
مبادا دوباره آتش فتنه شعله ور شود و تر و خشکمان را بسوزاند...
حالا بگذار نگویم از سیاست بازی این روزها!!!! مگر می شود اهانت به پیامبر را وسیله سیاست بازی خود قرار داد!!! مگر می شود بیت المال را بیت الحال کرد!!!
آری بقول عزیزان باید جلوی برخی اسماء نوشت: آهسته به یادآورده شوند... خطر ریزش اشک از شدت ناراحتی... پس بگذار همه اش به یادم نیاید و نگویم!