اسلایدر

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ایران

 

شهر من، شهر عجایب است...

این روزها در شهر من دیگر فقط قیمت گوجه و سیب زمینی  سر به آسمان نمی ساید بلکه بادمجان آفت دار بم هم، در گوشه مغازه ها به آدم چشمک می زند و قیمتش، تنه به تنه ی موز...(کلیک)

شهر آشوب های شهر من، که کوتاهی لباس و تنگی مانتوهایشان را مدیون فرهنگ و ارشاد نه چندان اسلامی هستند و رسم دلربایی و عشوه گری را از صدا و سیمایشان آموخته اند(کلیک)، گرمی برخوردشان را وامدار گشت ارشادند... گشت ارشاد شهر من امروزه دیگر نمی داند کدام مورد را ارشاد کند شاید بخاطر اینکه تعداد مورد دار ها زیاد شده... یا شاید بخاطر اینکه ابتدا باید کسی پیدا شود که گشت ارشاد شهرم را ارشاد کند... داشتم از شهر آشوب های شهرم می گفتم که سرخی لبانشان یادآور هزاران مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است که فقط در سطح ظاهر مانده... و هیچگاه به عمل نینجامیده... ای کاش می توانستم بگوییم شهر آشوب های شهر من کار های غیر عرف و هنجارشکنشان را از رییس هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا، یاد گرفته اند که در یک هفته به یک مفسد اقتصادی عفو خورده، دو پست می دهد.(کلیک)

آری، شهر من، شهر عجایب است چون عده ای با خنده ترویج فساد و فحشا می کنند و عده ای با چوب و چماق امر به معروف. دانشجوهای شهر من، مشتاقان علم اند البته هروقت صلاح بدانند کلاس می آیند. دانشجوهای شهر من بجای فکر، ذکر می گویند غافل از آن که ساعتی درنگ بهتر از هفتاد سال عبادت است... در شهر من اساتید هر چه می خواهند می گویند و به هر مقام و دانشجوی که بخواهند توهین می کنند و البته پس از آن می گویند که آزادی بیان داریم اما آزادی پس از بیان نه!!!

شهر من شهری است که شهردارش، افتخارش این است که زودتر توانسته برج میلاد را برای مرفهین بی درد آماده کند و گرچه نباید غافل از خدمات عظیم او در سالیان اخیر باشیم اما برای اثبات مدیریتش همین بس که یک باران بهاری چند ساعته متروی شهر را به غار علیصدر مبدل می کند...

در شهر من دولت گرچه خدمت های عظیمی انجام داده اما آنگاه که خوشش آید از در درآید و بودجه را تحویل مجلس دهد و البته انتقاد بر کابینه حرام است چون خط قرمز است... نمایندگان شهر من اهل رای دادن نیستند گرچه خوب رای کسب می کنند. تذکارهای لازم است تا بر کرسی های سبز خویش جلوس نمایند و رای بدهند و آنگاه که رای می دهند رای به وقف دانشگاه نه آزاد و نه اسلامی می دهند آجرکم الله. از رئیس مجلس شهرم نگویم که هنوز فرق بین فتنه و دعوا را نمی داند و عشقی سکوت می کند و عشقی با دیکتاتور مصر، آن پدیده ی نامبارک، دیدن و پس از آن برای توجیه از بزرگان مایه می گذارد تا آن که آن امام همام در کرمانشاهان از این تهمت تبری می جوید...

خواستم از قوه قضاییه شهرم بنویسم که چرا اجازه چاپ عکس آفتابه دزدها را به مطبوعات می دهد اما عکس مفسدان بزرگ را شطرنجی می کند؟ اما چون در حال اصلاح این روند است سکوت می کنم و البته تشکر در خصوص برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی اخیر... امید دارم که به زودی پای ام الفساد را هم به محکمه باز کنند.

گرچه شهر من همانند دیگر شهرها با مشکلاتی روبروست اما شهر من سرزمین خداست یا به تعبیر آگوستین قدیس شهر خداست... امامی دارد که جان و آبروی قابلش را نا قابل می خواند و در راه حق حاضرست که آن را فدا کند. امامی که با دست علمدارگونه اش، امید داریم که بیرق سرفراز اسلام را به دست صاحبش بسپارد. آری شهر من زنده و پویاست چون عطر خوش ولایت آن را معطر کرده است.(کلیک)

آری، شهر من شهر عجایب است چرا که یک وبلاگنویس محقر غیر سیاسی(کلیک) بخود اجازه می دهد که دست نوازشی بر سر روسای سه قوه بکشد، شهردارش را مورد لطف قرار دهد و از اساتید و دانشجوهای کشورش تجلیل کند، گشت ارشادش را با چماق ارشاد کند و هیچ کس پیدا نشود که به این وبلاگنویس بگوید که فلانک! سالهاست که بالای چشمت ابروست....


   مدیر تارنما
ثریای کویر ایران
عجب عدالتی! من از دل می نویسم؛ تو با چشم می خوانی، تازه اگر بخوانی... اگر...
خبر مایه
آمار تارنما

بازدید امروز :55
بازدید دیروز :6
کل بازدید : 487253
کل یاداشته ها : 103


طراحی توسط Sorayya.ir