با روی کار آمدن اوباما، و طرح شعار تغییر به نظر می رسید تا حد زیادی مسائل مربوط به فعالیت های هسته ای ایران از طرق دیپلماتیک حل و فصل گردد اما اینچنین نشد. بطور کلی از این جهت که دولت اوباما همانند دولت بوش پسر نتوانست از طریق مذاکره با ایران به حل مسئله هسته ای ایران بپردازد دارای تشابه است اما در زیر بصورت مختصر به بررسی تغییرات مواضع اوباما نسبت به بوش در خصوص مسئله هسته ای ایران خواهیم پرداخت:
با قدرت رسیدن بوش و پیوند فکری او با طیف نومحافظه کار، چشم انداز سیاست خارجی آمریکا بر اتخاذ رویکردهای سخت افزاری hard power) ) معطوف شد. بررسی تحولات و وقایع پس از 11 سپتامبر به خوبی ماهیت تهاجمی راهبرد کلان ایالات متحده را در قالب اشغال نظامی افغانستان و عراق ثابت می کند. در خصوص ایران نیز موضوع تغییر رژیم ایرانregime change) )در اتاق های فکر وابسته به نومحافظه کاران مورد واکاوی قرار گرفت.
در این شرایط و همزمان با گسترش موج انتقادها و اعتراض های افکار عمومی در خصوص ناکارآمدی لشکر کشی به افغانستان و عراق و نگرفتن نتیجه مطلوب در مقابله با تروریسم، دولت بوش در دور دوم ریاست جمهوری، رویکرد راهبردی امریکا را در قالب قدرت نرم soft power) ) برنامه ریزی کرد. در این رویکرد که تحت تاثیر آراء و اندیشه های برنارد لوئیس و جوزف نای ونیز عناصر میانه روتر دستگاه دیپلماسی امریکا نظیر کالین پاول و خانم رایس بود، امریکا به دنبال ترمیم چهره مخدوش خویش در قالب "خاورمیانه جدید" نزد افکار عمومی ملتهای منطقه خاورمیانه گام برداشت.
اما این رویکرد جدید نیز نتوانست چندان به موفقیت دست یابد و اینگونه بود که در پایان ریاست جمهوری بوش، اوباما با انتقاد از عملکرد جمهوری خواهان در زمینه مدیریت تحولات جهانی و بحرانهای بین المللی به شکل عام وموضوع مهار ایران و پرونده هستهای ایران به شکل خاص توانست افکار عمومی را با خود همراه و جمهوری خواهان را از کاخ سفید بیرون کند.
با انتخاب باراک اوباما در نوامبر 2008 (همانگونه که در شعارهای انتخاباتی اش آشکار بود) راهبرد ایالات متحده آمریکا دستخوش تحولات مفهومی قرار گرفت. در واقع اوباما با اتخاذ رویکرد قدرت هوشمند (smart power) سرآغاز فصل نوینی را در سیاست خارجی آمریکا بشارت می داد. قدرت هوشمند ترکیبی است از هر دوعنصر سخت و نرم با در نظرگرفتن شرایط و مقتضیات حاکم بر مناسبات و تحولات بین المللی. بنابراین رویکرد ایالات متحده امریکا در دوران بارک اوباما نسبت به مهار ایران و فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران، کاملا متفاوت با آن چیزی است که در دوران بوش ملاحظه کردیم. اما اهدافی که دولت اوباما از تغییر رفتار نسبت به موضوع هستهای ایران دنبال می کند را شاید بتوان در قالب های زیر جای داد:
- بی تردید مسئله ی ایران و مهار آن یکی مسائل دشوار و بحث برانگیز سیاست خارجی امریکاست تا آنجا که "کنت پولاک" یکی از استراتژیستهای با تجربه امریکایی میگوید "مشکل ایران، مشکلی از جهنم است که هیچ راه حلی برای آن متصور نیست" او ادامه می دهد که از زمان پیرورزی انقلاب اسلامی در فوریه 1979 هر 5 ریس جمهور امریکا مهم ترین اولویت سیاست خارجی شان را چگونگی برخورد و مهار ایران تعریف کردهاند و البته هر 5 ریس جمهور در این مسوولیت شکست خوردهاند ". بنابراین آمریکا طبق این رویکرد جدید درصدد است تا در یک دوره زمانی ایران را ابتدا تبدیل به یک مسئله بالقوه و البته تهدیدآمیز برای صلح و امنیت جهانی مبدل کند و سپس با بزرگ جلوه دادن آن را به سمت یک تهدید بالفعل جهانی سوق دهد. در این رویکرد ابتدا با استناد به موضوع مذاکره بدون پیش شرط با ایران و اثبات عدم همراهی این کشور با جامعه جهانی بر حقانیت و مشروعیت آمریکا در برخورد با ایران تاکید می کند چرا که از این طریق می تواند افکارعمومی و سایر متحدین خود را به این اقناع برساند که جز تقابل با ایران گزینه ی دیگری وجود ندارد لذا در مرحله آخر تصمیم نهایی برای مقابله با ایران را بر عهده مجامع بین المللی مانند آژانس، گروه 5به علاوه یک و شورای امنیت میگذارد. بی شک یکی از اهداف آمریکا از اتخاذ چنین رویکردی مصون ماندن از تبعات احتمالی این تصمیم است بطوری که مسئولیت اصلی را به سازمان ملل محول می کند.
- هدف دیگر دولت اوباما؛ دگرگونی افکار از حوزه اسلام هراسی به ایران هراسی است که در این روند با استفاده از تاکتیک های نظیر: عملیات روانی، جنگ سایبری، برجسته سازیها، دیپلماسی عمومی و رسانهای چهره اسلام ترمیم و چهره ایران، مخدوش گردد. سفر اوباما به مصر و سخنرانی در دانشگاه قاهره، سفر به ترکیه و بازدید از اماکن و مساجد اسلامی، هشدار و انتقاد صوری از رژیم اسراییل پیرامون عملکرد ضد حقوق بشر در جنگ غزه و ... ازیک سو و برجسته سازی ماهرانه تهدید هستهای ایران، دامن زدن به نقش ایران در تحولات داخلی کشورهای خاورمیانه، بزرگنمایی تهدیدی ایران برای همسایگان عرب، بستر سازی و ایجاد تفرقه میان مردم و مسوولین نظام و انعکاس گسترده آن بویژه پس از تحولات انتخابات در ایران، در زمره ابزارهای عملی دولت اوباما برای گسترش ایران هراسی در جهان است. به عبارتی امریکا با دراز کردن دست دوستی به مسلمانان آنان را به تقابل با ایران دعوت می کند.
- یکی از اهدافی که دولت امریکا با رویکرد جدید در قبال فعالیتهای هستهای ایران تعقیب می کند این است که بتواند اختلافات داخلی ایران را به طور محسوسی افزایش دهد. برای اثبات این مدعا می توان به عنوان نمونه مواضع خانم کلینتون را در خصوص تحریم ها مثال زد. وزیر امور خارجه امریکا اظهار داشته که تحریمهای آینده علیه ایران، گروه کوچکی از مقام های ارشد جمهوری اسلامی را هدف قرار خواهد داد. در ادامه می گوید: روشن است که گروه نسبتا کوچکی در ایران تصمیم گیرنده هستند. آنها روابط سیاسی و تجاری با هم دارند و اگر ما بتوانیم مسیر تحریمهای بوجود آوریم که افرادی که در واقع تصمیم گیرنده هستند را هدف قرار دهد، این راه هوشمندتری برای تحریمها خواهد بود. این نوع اظهارات بیانگر این مهم است که اساسا دولت آمریکا به دنبال ایجاد شکاف و اختلاف میان مردم و مسوولین در خصوص فعالیتهای هستهای می باشد. بطور کلی در یک جمع بندی مختصر می توان گفت که مواضع اوباما در خصوص مسئله هسته ای ایران کاملا متفاوت با مواضع اتخاذ شده در دولت بوش پسر است و بطور کلی فشارهای وارده بر ایران در دوران اوباما به مراتب شدیدتر از دوران اسلاف آن می باشد.
kamal sorayya
2011