• وبلاگ : ثرياي كوير ايران
  • يادداشت : سياسي ها بخوانند!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 17 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 6 نظر

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + zahra 
    به نام خدا
    شما طبق عادتتان خلط مبحث مي کنيد! لطفا دو مرتبه آنچه را در کامنت قبلي نوشته ام، مرور بفرماييد.
    توجه داشته باشيد آنچه مي گويم نظر شخصي خودم نيست بلکه نظر يک مرد فيلسوف است!!!
    اول اينکه زن نمي تواند قاضي باشد، همه روايات آن قابل خدشه و مناقشه هست و کسي هم حتي در اين مورد به آيه اول سوره نسا استناد نجسته است. ولي اجماع فقها بر اين است که زن نمي تواند قاضي باشد و يک جهتش مسلم باب احساسات است و شرط قاضي بودن قساوت قلب است و جلادي و سنگسار کردن و تيرباران، کار زن نيست و همچنان زن نمي تواند خالي از تاثر مهرباني و خشم باشد. و اين هيچ ربطي به ضعف قوه تعقل ندارد و اگرنه چرا زن مي تواند مفتي باشد و فتوا بدهد و حتي اگر اعلم باشد واجب است به او رجوع کرد؟! چون باب اجتهاد و تقليد صرفا تعقلي است و احساسات در آن دخالتي ندارد.
    توجه داشته باشيد که اسلام خيلي نمي خواهد زن به متن اجتماع بيايد و خيلي از دستورات مبني بر همين مطلب است نه ضعف قوه تعقل.
    در ضمن قرآن داستان ملکه سبا را نقل کرده و هيچ اعتراضي مبني بر اينکه چرا عده اي حکومت زن را پذيرفته اند نکرده و حتي قرآن کارهاي عاقلانه از او نقل کرده.
    در ضمن کي به عدالت خدا اعتراض کردم؟! به جمله تقسيم کار در نظام خلقت لطفا توجه بفرماييد! با توجه به همان، گفتم بر فرض اينکه قوه تعقل زنان در مجموع نه فرد فرد نسبت به مردان ضعيفتر باشد، از جهتي ديگر قوي هستند مانند تسلط عاطفيشان بر مردان .
    اگرچه بحث با شما آب در هاون کوبيدن است ولي «ضعيفه» بار معنايي منفي دارد و توهين است!
    آن روايت هم مي دانم چه شأني برايش نقل کرده اند ولي سند ندارد.
    گرچه در همين روايت هم نقص ايمان و عقل توجيهي دارد مي توانيد به کتاب زن و مسائل قضايي و سياسي استاد مطهري مراجعه بفرماييد،گرچه نقص در بهره و حض قابل توجيه هم نيست و البته ضرورتي براي توجيه اين روايت وجود ندارد چون سند ندارد.



    پاسخ

    سلام////اسلام خيلي نمي خواهد زن به متن اجتماع بيايد و خيلي از دستورات مبني بر همين مطلب است نه ضعف قوه تعقل.سند اين حرف کجاست؟ اين جمله اي كه نوشتيد تا حدودي مرتبط با ديدگاه مرحوم گلپايگاني است كه البته امام خميني با آن مخالف بود. اما سند شما چيست؟من به عنوان نمونه گفتم مرحوم نايني، حتي تا جايي که يادم هست مرحوم فضل الله نوري و مدرس هم به اين آيه استناد جسته اند. در داستان ملکه سبا براي چه دعوت مي شود؟ خيلي روشن است و در واقع تاييد حرف من است.الان شما به اين نکته اشاره کرديد که زن سرشار از احساسات است آيا اين يک ضعف محسوب نمي شود! ضعف مخلوقات در برابر مخلوقات نسبي است مثلا برعکس همين مرد هم در احساسي نبودن ضعف دارد اما ضعف مخلوق در برابر خالق مطلق است. پس چطور شما يک ضعف نسبي را دليل بر توهين مي دانيد؟(همان مثال مورچه و عقرب) بار ديگر تکرار مي کنم ضعف نسبي نه تنها نشانه ي توهين نيست بلکه نشانه عدالت خداست. مگر همه انسان ها در برابر خدا که ضعف مطلق دارند نمي گويند انا عبدک الضعيف الذليل الحقير المسکين.... ايا با توجه به اين که خدا به انسان ها کرامت بخشيده اين واژه ضعيف توهين است؟ اين ضعيف هم صفت قرار مي گيرد؟ پس چطور در برابر اين ضعف مطلق شما نمي گوييد توهين اما در برابر آن ضعف نسبي که البته برتري هاي هم وجود دارد مي گوييد توهين؟ اينجاست که من مي گوييم عدالت الهي!در بحث نبايد انسان ها پيش زمينه داشته باشن اما شما هنوز استدلال من را نشنيده ايد مي گوييد آب در هاون کوبيدن! راه حل من خيلي ساده است مراجعه به حکميت به اين شرط که شرايطش را داشته باشد از جمله اين که مرد عادل باشد و ملاکش يک فيلسوف نباشد. مردعادل باشد چون تحت تاثير احساسات قرار نگيرد و از آرا ساير انديشمندان مسلمان نيز آگاه باشد. اطلاع نتيجه با شما. منتظرم