پيام
+
15روز بود ک بيهوش افتاده بود روي تخت.
گفتند ب هوش اومده خودتون رو برسونيد!
وقتي رفتيم انگار داشت اشاره ميکرد!تشنه بود! اب ک ب لبش رسيد حالش عوض شد!
شايد ياد تشنگي امام حسين افتاده بود!
.
.
شروع کرد ب يا حسين گفتن!
.
.
بعد 15روز بيهوشي اولين کلمه اي بود ک ب زبان اورد!
.
.
هنوز داشت يا حسين ميگفت ک شهيد شد!
.
.
شهيد علي پور اسحاق

منادي معرفت
91/9/13
خليل سعيدي
يه چيزي که توي جنگ شايد خيلي عادي شده بود جان دادن افراد در مقابل هم ديگر بود.. مثل همين تصوير... عادي عادي... واين خيلي اعصابمو ميرزه بهم... هر چيزي که کثرت پيدا کنه در چشم بني ادم زود از رونق مي افته...
خادم الحرم
به نکته جالبي اشاره کردين...
*ابرار*
:(
خادم الحرم
:(