پيام
+
هوا خيلي سرد بود
صبح زود رفتم نون بگيرم
تا اومدم از خونه برم بيرون
ديدم پسرم توي کوچه خوابيده
بيدارش کردم و گفتم: کي از جبهه برگشتي مادر؟
سلام کرد و گفت: نصف شب رسيدم
گفتم: پس چرا در نزدي بيام باز کنم؟
گفت: مادر جون ! گفتم نصف شبي خوابيدين
ممکنه با در زدن من هُل کنين
واسه همين دلم نيومد بيدارتون کنم
پشت در خوابيدم که صبح بشه...
.
.
.
راوي: مادر شهيد خوانساري

← اف1 ✿
91/8/29
* راوندي *
ميان ماه من تا ماه مجنون / تفاوت از زمين تا آسمان است
بهدونه
کنار قمقمه هاي خالي خضَر هاي خسته به جاويدان،رسيدند...
خادم الحرم
ممنون. بسيار زيبا بود بزرگواران راوندي و بهدونه...