حتما خوانده ايد که در باره کتاب توحيد مفضل مي گويند او در مسجد نشسته بود و گروهي دهري(ماديگرا ي زمان ما)در مسجد (خانه خدا ) مي گفتند خدا کدام است خدايي وجود ندارد محمد يک چيزي از خودش در آورده

مفضل ناراحت شد و با عصبانيت از مسجد بيرون رفت و خدمت امام صادق رسيد امام صادق فرمودند ارام باش و بيا تا معارفي برايت بگويم که بتواني با استدلال پاسخشان را بگويي(نقل به مضمون)

حالا ما براي عقايدمان که گاهي واغلب هيچ کدام به اندازه اعتقاد به خدا ارزش ندارند چه ها که نميکنيم البته هرکاري به جز به دنبال حق رفتن

برادر گرامي در نظرات بخش قبلي گويي شما ودوست خوبم خانم زهرا در اين گرداب فرو افتاديد تاکيد هرکدام به دانسته هاي خويش بدون مراجعه به منايع ارائه شده از طرف مقابل هرچند که اين آفت بحث هاي بسياري از ماست

موفق باشيد