دوستاني هستند به مانند کوههاي سر به فلک کشيده.هم صحبتي با آنان شرف است و رفاقت با آنان ضمانت سلامت و در کنار آنها بودن حق است و فراموشي آنان محال و دعا برايشان واجب و تو....مصداق آني
يازدهم ارديبهشت سالروز شهادت و عروج ملکوتي بسيجي شهيد"ابراهيم هاشمي" گرامي باد.
بروزم و منتظر حضور گرم شما
هو المحبوب
با سلام
سوال من اينجاست هدف از نوشتن چي بوده چون اينو نمي تونم درک کنم نمي تونم با متن و شما ارتباط برقرار کنم وقتي متن رو مي خونم اذيت مي شم چون نه در اول و نه در آخر المان و نشانه اي نمي بينم تا من رو کمک کنه
آيا بي هدف مي نيويسي
آيا براي جلب مخاطب مي نويسي
آيا خاطراتت رو بازگو مي کني
آيا براي درددل مي نويسي
آيا براي حل مشکلات کشور مي نويسي
آيا براي خدا مي نويسي ؟
خوشحال مي شم من رو با پاسخي جدي و بدون مسخره کردن و به شوخي گرفتن ياري کني
قبول دارم تفريط و افراط مي تونه در برابر افراط و تفريط سلاح خوبي باشه اما من اين سوالو از شما مي پرسم: خدمت به خلق مقدمه و زمينه ايمان است يا ايمان مقدمه براي خدمت به خلق؟
البته سعدي در اين جمله خواسته با مبالغه به صوفي گري خرده بگيره ولي فکر نمي کنم شما خرده اي رو که منظور اين جمله است رو تو اين يادداشت به کسي داشته باشي!
البته نقد خودتونم وارده صرف برآوردن احتياج خلق احسان و خير محسوب نمي شه.اگر خدمت به خلق در مسير ارزشهاي انساني قرار نگيره ارزشي هم نداره! و الا ما بايد همه انسانها را منهاي انسانيت آنها در نظر بگيريم.
يعني ما بايد به خلق خدا کمک کنيم تا آنها را در مسير ايمان بيندازيم
نتيجه:مقدمه قرب الهي خدمت به خلقه نه اينکه عبادت فقط خدمت به خلق باشد و ديگر هيچ .
البته من نمي خوام بگم عملا هم اينجوري عمل کردي ولي مي خوام بگم يادداشتتون مفسر عملتون نيست!
پس احتمالا بنده مخاطب باهوشي نيستم شما برام توضيح بدين لطفا!من سخره اي از براي تفريطتون احساس نکردم!
و نفهميدم «اما» به کجا بر مي گرده اغراقي که گفتم يا نقدهايي که دارم؟
ممنون ، قبول مي کنم که طرز تفکرت اينجوريه که توصيف کردي ولي خب يه خورده تند رفتي در اين جهت!(باز نگو تو ادبيات اغراق اشکال نداره!)
اما اتفاقا من روي جمله« عبادت به جز خدمت خلق نيست» نقد دارم!
يکي هم از زمين و زمان بد ديدنه !