• وبلاگ : ثرياي كوير ايران
  • يادداشت : جايگاه علوم انساني!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 21 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام.يادداشت و سؤال و جوابا را مرور کردم فکر نکنم ادامه بديم به جايي برسيم! مخصوصا اينکه چندتا موضوع قاطي شده!
    پاسخ

    سلام. بله فرمايش شما درسته. يا حق

    ضمنا نکته اي رو که درک نکرده بوديو توضيح ندادي،!

    دنبال حقيقت بودن سخته ولي کم نياوردن لذت بخشه! اين طور نيست؟!

    پاسخ

    چي رو؟

    عجبا !منم اشاره به تيترت نکردم اشاره به پاسخهايي که فرمودي کردم.
    پاسخ

    ببخشيد متوجه منظورتون نمي شم! شايد تيترم ناقص بوده چون من مطلبم در خصوص علوم انساني دانشگاه بود! مثلا اين همه تكنيسين و متخصص داريم اما علم مديريت نداريم كه اين به ضعف در علوم انساني بر مي گرده نه ساير رشته ها و به نظر من بخاطر اينكه در اين مسائل نگاهمون به غربه و به خاطر همين درگير سوالات پوچي شده ايم كه هلنيست ها پيش رويمون قرار دادن و من هم نمي تونم از دست اين افراد خلاصي يابم چون در چارچوبي كه اونا تعيين مي كنند بايد مدرك بگيرم و ساير مسائل رو غير علمي مي دونن.
    به هر حال به نظرم خودت بيشتر موضع هنليسمي گرفته بودي! ولي لااقل جايگاه فلسفه اسلامي در علوم انساني معلومه!
    پاسخ

    در علوم انساني بله ولي جايگاه علوم انساني در دانشگاه مشخص نيست!(تيتر مطلب)
    + zahra 
    شرمنده متوجه شدم چه نکته اي رو درک نکردي؟
    + zahra 
    به اين جملات شهيدمطهري دقت کن:
    مقدمه اصول فلسفه ج1
    تحقيقات صدر المتالهين بيشتر در فلسفه اولي و حکمت الهي است.ملا صدرا آنچه در اين زمينه از قدماي يونان و بالاخص افلاطون و ارسطو رسيده بود وآنچه حکماي بزرگ اسلامي از قبيل فارابي و بوعلي و شيخ اشراق وغيرهم توضيح داده بودند يا از خود افزوده بودند وآنچه عرفاي بزرگ با هدايت ذوق و قوت عرفان يافته بودند به خوبي هضم کرد و از نو اساس جديدي را پي ريزي نمود و از جنبه استدلال و برهان،مسائل فلسفه را به صورت قواعد رياضي در آورد که هريک از ديگري استخراج و استنباط مي شود و به اين وسيله فلسفه را از پراکندگي طرق استدلال بيرون آورد...
    روي هم رفته در آن فني که از قديم به عنوان فلسفه حقيقي يا علم اعلي شناخته شده است،يعني فن تحقيق در نظام کلي و توضيح سراپاي هستي،اروپا چه در قرون وسطي و چه در دوره جديد پيشرفت قابل ملاحظه اي حاصل نشده است و يک سيستم قوي و قانع کننده اي که فلسفه را از تشتت و تفرق و پراکندگي نجات بخشد به وجود نيامده و همين امر موجب پيدايش مشربهاي ضد و نقيض در اروپا شده است و آنچه هم از تحقيقات اروپايي قابل ملاحظه و شايسته تحسين و تمجيد است و به نام مسايل فلسفي معروف است در حقيقت مربوط به فلسفه نيست،بلکه مربوط به رياضيات يا فيزيک يا روانشناسي است.
    والحق بايد انصاف داد فلاسفه اسلامي که بيشتر همت خويش را صرف تحقيق در اين فن کرده اند خوب از عهده اين کار برآمده اند و فلسفه نيمه کاره يونان را تا زيادي جلو برده اند و با آنکه فلسفه يونان در ابتداي ورود در حوزه اسلامي مجموعا بيش از دويست مساله نبود،درفلسفه اسلامي بالغ بر هفتصد مساله شده است و علاوه اصول و مباني و طرق استدلال حتي در مسايل اوليه يونان به کلي تغيير کرده و مسايل فلسفه تقريبا خاصيت رياضي پيدا کرده.اين خصوصيت در فلسفه صدر المتالهين کاملا هويداست و بايد انصاف داد که در اين جهت تقدم با دانشمندان اسلامي است.
    ودر مورد مقالات روش رئاليسم علامه طباطبايي مي گويد:در ضمن اين کتاب به قسمتهايي برخورد خواهد شد که در هيچ يک از فلسفه اسلامي و فلسفه اروپايي سابقه ندارد....
    در کليات علوم اسلامي ج 1مي فرمايد:
    فلسفه صدرالمتالهين يک فلسفه التقاطي نيست بلکه يک نظام خاص فلسفي است که هرچند روشهاي فکري گوناگون اسلامي در پيدايش آن موثر بوده اند بايد آن را نظام فکري مستقلي دانست.
    بحث فيلسوفانه يک بحث آزاد است يعني هدفش از قبل تعيين نشده است که از چه عقيده اي دفاع کند بر خلاف متکلم که متعهد به دفاع از حريم اسلام است....
    فلاسفه اسلامي در قرآن و احاديث تدبر کرده اند نه آنکه آن را پايه استدلال قرار دهند مثل حرکت جوهريه که ملا صدرا با تدبر در آيه ..(آيه اش الان يادم نيست) به آن رسيده و لي با برهان اثبات کرده است و ....
    اول بايد فيلسوف شوي بعد در مورد فلسفه نظر بدهي گرچه منم فيلسوف نيستم ولي از قول فيلسوف نقل کردم!!! و از هلنيست نهراس!



    پاسخ

    بله ملاصدرا و متاخرين مانند امام و علامه را استثنا مي دانم اما يک نکته را درک نکردم و ان اينکه بعضي معتقدند ديدش اشراق واره است به مسائل!!! البته من قبول دارم حرفهايتان را اما منظورم علوم انساني در دانشگاههاست که اسير هلنيست ها شده!
    + zahra 
    سلام
    من هنوز فکر مي کنم ما در علوم انساني حرف خيلي بيشتر از علوم رياضي و تجربي براي گفتن داريم ،حرفهايي که فلاسفه امروز غرب مي زنند رو قرنها پيش فلاسفه ما با برهان رد کردند ولي متأسفانه ما منتظر بوديم مستشرقين تاريخ و ادبيات و فلسفه ما رو به ديگران و حتي خود ما معرفي کنند! درسته که رشد کافي نداشتيم و تاريخ در خشان خودمونو نشناخته ايم ولي خب اسير انديشه هاي واهي هلنيستم هم نيستيم! ما هنوز هم احتياج داريم که نخبگان زيادي در رياضي و تجربي پرورش بديم تا ملت ما مجذوب و مرعوب تمدن غرب نشود ولي خب قبول دارم نبوغ و استعدادي که براي علوم انساني لازمه بالخصوص فلسفه بيشتر از ساير رشته هاست که کمتر نيست و معتقدم بايد قدر هر چيزي در جاي خودش شناخته بشه و شايد تا زماني لازم بود مشاورين به رياضي راهنمايي کنند چون علوم جديد غريب بودند ولي امروز بايد متعادل به رياضي و تجربي و انساني راهنمايي کنند.و لي مسئله مهم تر اينه که امروز ما قدر علم آموختن را نمي دانيم و در هيچ عرصه اي تلاش کافيو نمي کنيم و معدودند کساني مثل شما که ادعا دارند که حرفي براي گفتن دارند و شايد خيلي معدود تر نباشند کساني که در علوم انساني حرف براي گفتن دارند.من فکر مي کنم ما بيشتر اسير بي تحرکي و راحت طلبي هستيم تا هلنيسم!



    پاسخ

    سلام. تشکر از نظر خوبتون اما پاسخ من: بله ما حرف زيادي براي گفتن داريم اما جهت دهندگان نمي گذارند براي مثال من به عنوان يک محقق نمي توانم در خصوص بيداري اسلامي حرف بزنم چون اساتيد اون رو فاقد وجاحت علمي مي دونن مثلا همين ترم قبل مجبور شدم اين لفظ رو به بهار عربي تغيير بدم تا استاد قبول کنه! فقط يک لفظ ساده رو مثال زدم. در خصوص نشريات و سابقه اي که من در اين زمينه دارم همين رو بگم که نمي گذارند که در يک نشريه علمي به حرف ائمه استناد کنيم. متاسفانه روح حاکم بر فلسفه ما نيز يک روح يوناني است حتي در زندگي روزمره مثلا وقتي مي خواهيم به بچه اي بگويم اين کار زشت است مي گوييم اگر اين کار را کني خدا تو را به جهنم مي برد و در آتش مي سوزاند(خدا=لولو) در حالي که مي شود از منش پيامبر گونه سود جست! نگاه کنيد اکثرا فلاسفه مسلمان که مشهورند ريشه را از افلاطون و ارسطو گرفتند! تشريح اين حرف واقعا به درازا مي انجامد. من اين بحث را دو ماه قبل از عيد با يکي از روحانيون فلسفي داشتم و اين بحث ساعت ها به درازا انجاميد تا اينکه نهايتا ايشان گفتند که تا به حال از اين زاويه به فلسفه اسلام نگاه نکرده بودند. من هنوز بي مهري هاي مسئولين را فراموش نکردم وقتي که آستين همت را بالا مي زني براي رشد علوم انساني حتي مذهبي ترين انسان ها نيز حکم تکفير را برايت صادر مي کنند و يا با بي مهري تمام در چارچوب نظريات غربي آن را پيگير مي شوند. نظريات غرب فعلا حرف اول را در دانشگاه هاي ما مي زند چون اکثر اساتيد ما تاريخ را از زبان هلنيست ها مطالعه کرده اند. اين خصلت يک انسان مدرن است. موفق باشيد. يا حق
    + ح.ش 
    سلام استاد کمال
    بنده انتقاد اصلي ام به احمدي نژاد حضور مشايي و 11روز خانه نشيني وي است
    وليکن خدمات بسيار زيادي داشته و نميشه اونا رو ناديده گرفت
    يکي از دوستان ميگفت هاشمي توي جلسه اي به آقا با اين مضمون ميگه احمدي نژاد هم تو زرد از آب در اومد آقا هم ميگن هر رئيس جمهوري يه عيبي داره
    منم ميگم هر انساني يه عيبي داره وليکن بايد سرجمع بدي ها و خوبي ها رو ديد
    ثالثا اين متن اصلا بحث احمدي نژاد و اوباما نبود و مقايسه امريکا و ايران بود و اونها فقط نماينده کشورشون بودن
    ياحق
    سلام دوست همبلاگي عزيز
    نوشته هاتونو اگر با دل نوشتيد بر دل هم مينشيند مطمئن باشيد
    با چشم ميخوانيم که ديده وچشم راه عبور دل ميباشد
    نوشته هاتون قشنگه دستتون درد نکنه
    ممنون که سروش دل را فراموش نميکنيد
    هميشه سبز باشيد
    موفق ومويد باشيد
    + نعيمي 
    چه چي اين مطلبا. حرفهاي خوب خوب بزن. انصافا حيف اين هوش و استعداد و نويسندگي نيست که تو داري و اينجوري هدر مدي. بگو از چيزاي که مدوني. فساداي که توي اين مملکت مشه و کسي ککش نمگزه. بگو از مشکلات جوانان. بگو از بي عفتي دختراي که محجبه هسن اما کمتر فاحشه نيستن. بگو از مسائل پشت پرده و خيانت هاي سيد ممد ريس جمهور اصلاحات. تا کي مخاي سکوت کني؟ حالا دگه وقتش نشده؟ چرا هي به ما مگي صبر کن! تا کي بايد با نرمي رفتار کنم؟
    خود داني استاد.
    مخلص کمال
    + حسين شاكر 

    سلام كمال جون

    نبينم حالت بد باشه

    ياد حرف يكي از دوستام افتادم كه سال سوم دبيرستان رشته تجربي رو ول كرد و رفت انساني كه راحت تره و ... وليكن بعد از مدتي ازش پرسيدم چطوره گفت اي داد و اي بي داد از دست انيشتين و نيوتن فرار كردم گير سقراط و ارسطو و افلاطون و ... افتادم آخه خودشون هم تكليفشون با خودشون مشخص نسيت

    مثل اين كه حالا شده مثال شما

    + سيد مرتضي 

    بازم سلام

    عزيزم ما سي و خرده اي سال که مي خوايم رشته علوم حيواني(انساني به قول کمال) رو فعال و پويا کنيم اما آنچه که عيان است چه حاجت به بيان.....

    تازش هم مي خوايم علوم اسلامي رو ايجاد کنيم که آنچه عيان است چه حاجت به بيان

    مورد آخر اگه اين رشته سرمايه گذاري کننند يه جوني ميگيره و يکي مث من نبايد تو سر خود بزنم و بگم آخه اين رشته شد که اومدم بالاخص علوم سياسي....

    جمله تاکيدي آخرم:آنچه که عيان است چه حاجت به بيان است.


    پاسخ

    ;)
    سلام
    ايام تسليت
    عرض ارادت


    سلام عزيز دل کمال جون

    اين اسير بودن و اين که آراء و نظريات گوناگون در مورد مباحث يکسان وجود دارد باعث شده من به عنوان يک دانشجو در علوم انساني کشته و مرده ي اين رشته بشم

    يا حق

    پاسخ

    سلام گل... بابا تو ديگه کي هستي!(البته بقول قرتي ها)
       1   2      >