نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

نوري زمشرق آمده پيدا ز دور دست آثار عشق گشته هويدا ز دور دست
خورشيد ذره ذره برون شد ولي چرا رنگ غروب گشته سراپا ز دور دست
گويا که کاروان خداجوي لاله ها گرديده سوي علقمه شيدا ز دور دست
چشم سرت ببند و به چشم دلت ببين سردار عشق و کوه وفا را زدور دست
قربانيان مسلخ عشقند کاين چنين طوفان به پا نموده چو دريا زدور دست
گويي افق رسيده و خون موج ميزند سرخ است رنگ دامن صحرا زدور دست
داني که بي قراري من از چه رو بود
بوي محرم آمده اينجا زدور دست